معنی باد گرم جنوبی
حل جدول
لغت نامه دهخدا
باد جنوبی. [دِ ج َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) باد منسوب بجنوب:
با باد جنوبی شوی جنوبی
با باد شمالی شوی شمالی.
ناصرخسرو.
و رجوع به باد جنوب و باد شود.
گرم باد
گرم باد. [گ َ] (اِ مرکب) باد گرم باشد. || مجازاً سموم.
باد گرم
باد گرم. [دِ گ َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) بادی مانند سموم که بعض میوه ها را تباه کند: خیارها را باد گرم زد. بادی حار که صیفی را تباه کند. هوف [هََ/ هو]. سَهام. باد سَموم. حَرور. (منتهی الارب) (ترجمان القرآن): بارِح، باد گرم تابستان. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). مُذْبِله؛ باد گرم پژمرده کننده ٔ گیاه. (منتهی الارب). رجوع به بادزدگی و باد زدن شود.
گرم گرم
گرم گرم. [گ َ گ َ] (ص مرکب، ق مرکب) گرماگرم. رجوع به گرماگرم شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) باد گرم، باد سموم.
باد جنوبی
باد نیمروزی باد رپیتویک
گرم گرم
بسیار گرم داغ (هوا و غیره) : سمک گفت: ای جوانمرد خ راه تو دور است و گرما گرم است، در حال گرمی: ضماد را گرما گرم روی دمل گذاشتن، بحبوحه صمیم: در گرماگرم روزگارانی بود که دولت. . . نقشه وسیع متحدالشکل کردن لباسها را دنبال میکرد.
واژه پیشنهادی
بارح، حرور، سام، سموم، شره
فارسی به عربی
جنوب، جنوبی
عربی به فارسی
جنوبی , اهل جنوب , جنوبا , بطرف جنوب
فرهنگ عمید
[مقابلِ سرد] دارای حرارت: آب گرم،
بهوجود آورندۀ گرما: پتوی گرم،
(صفت، قید) [مجاز] بامحبت و صمیمیت: سلامِ گرم،
[عامیانه، مجاز] پرهیجان، باشور و نشاط: مجلس گرم،
[مجاز] مطلوب، دلنشین: صدای گرم،
ویژگی رنگی که القاکنندۀ احساس گرما یا هیجان است: نارنجی رنگی گرم است،
(طب قدیم) از مزاجهای چهارگانۀ بدن: طبع گرم،
(قید) در حال گرمی: چای را گرم بنوش،
* گرم راندن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز]
تند راندن، بهشتاب راندن،
شتافتن، تند رفتن،
* گرم گرفتن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] با کسی بهگرمی و محبت صحبت کردن، اظهار دوستی کردن،
معادل ابجد
338